جستجوی این وبلاگ

Powered By Blogger

۱۳۸۸ اسفند ۷, جمعه

جنایت در کوی دانشگاه تهران هولناک تر است یا زندان ابو غریب

هفته‌ی گذشته در اجلاس شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد، نماینده‌گان جمهوری اسلامی به سرپرستی لاریجانی دروغ‌های بی‌شماری در مورد وضعیت نقض حقوق بشر ایران گفتند. یکی از مسائلی که عمده‌ی اعتراض‌های کشورهای متمدن دنیا را به همراه داشت؛ خشونت نیروهای انتظامی و بسیج در روزها و شب‌های بعد از انتخابات ایران بود که منجر به کشته شده شدن ده‌ها نفر از مردم ایران شد. نماینده‌گان ایران در برابر این اعتراض‌ها و این نقض حقوق شهروندان ایران، دل برای کودکان غزه سوزاندند و پرسیدند چرا فکر آن‌ها نیستید. نماینده‌گان ایران وضعیت زندان‌های ایران را خوب توصیف کردند و طبق سنت خودشان توپ را به زمین دیگر کشورها انداخته و چون همیشه آمریکا را متهم اول قرار دادند و از نقض حقوق بشر در زندان ابوغریب و گوانتانامو سخن گفتند و از ادعای تعطیلی کهریزک در عرض ۲۴ ساعت فخر فروختند! صحنه‌های تکان دهنده‌ جنایت نیروهای بسیجی و نیروهای انتظامی در کوی دانشگاه که هشت ماه است در مورد آن از طرف مقامات قضایی سکوت شده است، امشب به عنوان سندی غیرقابل انکار (از همان‌ها که کیهان می‌گوید دارد و ندارد) در بی‌بی‌سی فارسی نشان داده شد. صحنه‌هایی در این فیلم وجود دارد که غم‌بارترین صحنه‌ها است. صحنه‌هایی که هر انسانی ناخودآگاه از دیدن آن اشک می‌ریزد و می‌گوید «این‌ها دیگر کیستند» آدمی‌زاده‌اند یا حیوان و از این همه شقاوت درود می‌فرستد بر حیوان. در میان این فیلم صحنه‌هایی وجود داشت که مرا یاد عکسی از زندان ابوغریب انداخت. این صحنه‌ها زیاده بهم شبیه هستند. شاید تنها تفاوت ظاهری‌اش این باشد که زندانی‌ها در عکس ابوغریب لخت هستند و در تصاویر کوی دانشجویان لباس به تن دارند.

البته یک نکته بسیار مهم را نیز نباید از نظر دور داشت. امریکایی ها و اسراییلیان هرچه میکنند با کسانی میکنند که انان را به گمان خویش ( درست یا غلط) تروریست و دشمن میدانند و گرنه کیست که نداند جدای از شعار ها و تبلیغات رسانه های نظام انان با مردم خود چگونه اند!!! و نه مانند ما برای همه دایه ای مهربان تر از مادر و با مردم خویش...!!؟؟؟


نسخه با کیفیت بالاتر، دقایقی دیگر از لینک می تونید به صورت مستقیم دانلود کنید لینک آپلود شده در یوتیوب: http://www.youtube.com/watch?v=c2y9Wl_teFY دانلود مستقیم: http://www.mardomkhabar.com/Files/1001/Video/News/881203/kooye-daneshgah.zip روی مگاآپلود: http://www.megaupload.com/?d=AYAQK0F5 روی 4shared http://www.4shared.com/file/227592400/8d4c22f0/kooye-daneshgah.html


توصیه میکنم دوستان داخل کشور از سایت 4shared

استفاده کنن


زانو نزن دلاور


آینده خیزش سبز مردم ایران تابع " پیامد های" زنجیره ای از رفتار های آنان است برای رسیدن به هدف های خود. همین است که " رفتار گرایی " سلیگمن و سکینر،دیگر روان شناس آمریکایی را به یک نقطه مشترک می رساند: قوت و شدت رفتار تابع پیامد آن است! کوتاه سخن این که طبق این نظریه، خیزش اصلاح طلبانه مردم تا نقطه ای به اوج خود می رسد. اما چنان چه با نا کامی های متوالی یا پیامد های ناخوشایند برای ایجاد تغییر مواجه شود، روند نزولی به خود می گیرد تا آن جا که به نقطه زوال یا " در ماندگی " می رسد. این درست است که شیب احتمالا ً نزولی کنش اجتماعی اصلاح طلبانه امروز ایران به تعیین کنند ه های بسیاری بستگی دارد که با تعیین کنند ه های آزمایشگاهی سلیگمن تفاوت دارند، ولی این خطرروان شناختی باید از سوی همه جدی گرفته شود.



اما راه علاج آن واضح است: برگزیدن هدف های " تجربی" ( نه تجریدی) کوچک ، و تجربه روانی خوشایند پس از تحقق آن ها. اگر راه یا راه های تحقق این هدف ها نیز مسدود بود و خطر تجربه ناکامی نیز بسیار، باید به هدف های تجربی کوچک تر از آن اهتمام و بسنده کرد. وقتی هدف های کوچک بر آورده می شوند، سازو کارهای خودگردانی روانی (به قول باندورا) نیزبرای پاداش درونی کنش گران فعال می شوند و به آن ها برای هدف ها و آزمون های بعدی امید می دهند. راه درست، خرده گرایی معطوف به هدف های تجربی کوچک است هرچند تعداد هدف ها بسیار باشد و یا دیر ما را به مقصد برسانند. این پویایی اندک اندک بهتر از آن درماندگی و یا آن در جا رکاب زدن است. بخش مهمی از درماندگی و افت انگیزشی امروز شما، محصول گزینش هدف های غیر تجربی و تحقق ناپذیر است. همین!



****



اکنون به آخر این گفتار رسیدیم. آن ها یی که خسته وخیس و زخمی به خا نه رسیدید! با شما یم! اگر خانه ها را یک به یک تسخیر کنید، همه پاد گان ها در تصرف شمایانند. اگر قلب ها را فتح کنید، سربازان نیز اسیر شما می شوند. از کوچه های کوچک محله خود شروع کنید، بعد می بینید که خیابان ها، حتی میدان آزادی ،همه جا سبز شدند. به خیال تصرف " صدا و سیما " هستید؟ شما با خاموش کردن تلویزیون های خانه خود، چند ماهی است که صدا و سیما را تصرف کردید. دلاوران! نمی بینید که چه محشری به پا کردید؟ آرمان گرایان دغل باز را نمی بینید که چسان در مقابل شما مکر می کنند؟ می لرزند و دروغ می بافند. پس بایستید و زانو نزنید. زانو نزنید، دلاوران! اگر هدفی را به خطا برگزیدید باکی نیست. فرصت برای هدف های دیگر و آزمون های دیگر هم چنان باقیست

سوره احمدی نژاد

بسم الله الرحمن الرحیم"


میم الف نون (1) و تو چه می‌دانی از محمود (2) که این محمود از سه رئیس جمهور قبل خود برتر است(3) او را از خاندانی شایسته مبعوث کردیم که تمام باجناق‌ها و داماد باجناق‌هایش جملگی از صالحین‌اند(4) و چون شتر خز شد در محمود تعقل کنید(5) او هر چه که بگوید حناق نگیرد و این نشانی است برای اهل تفکر (6) در چهارسال دولت او نشانه‌هایی برای مومنین قرار دادیم(6) همانا به موسی ید بیضَرش ما نزدیک شد(10) پس سوار بر نمودار تورم شد و به معراج آمد(11) ای محمود ما ، بشارت ده ایمان آورندگان به خود را به پخش سیب زمینی مفتی در هر جمعه (12) و بر ایشان مبارک باد بهشتی که در آن درخت هست و در کفش خطوط بی‌.‌آر.‌تی جارییست(13) پس گروهی به طغیان پرداختند و خود را سبز کردند به آنها بگو که علف هرز هم سبز است بدرستی که ما حالگیر و حاضر جوابیم(14) بر تو باد دوست داشتن و گاهی دلسوزی بر آنها و بیادشان آوردن که اطلاعات اشتباه گرفته‌اند که اکثرشان نمی‌دانند (15) و حتی رسوا کردن همسرانشان که آنها در جهنم در حالی که کیف گلگلی بر دوش دارند بر آتش همسرانشان هیزم می‌گذارند(16) و قبل از آن از آنها سه مرتبه اجازه بگیر و بگو: بگم؟ بگم؟ نه بگم؟(17) همانا که در انتخابات اجباری نیست(18) پس هشدار ده به آنان که اگر از ظلمات خارج شدند و بسوی هاله نور آمدند ما ایشان را دوست خواهیم داشت و اگر همچنان به طاغوت بازی خود ادامه دهند در آتش دوزخ جاودانند(19

کدام پیروز است؟ بره زخمی یا گرگ وحشی

(مقاله ای از خانم مسیح علی نژاد)
پنج شنبه گذشته، سی و یکمین سالگرد انقلاب اسلامی ایران بود. باید یک راهپیمایی منظم بدون هیچ مزاحمتی در کشور برگزار می شد تا حاکمیت ایران فخر اقتدار خویش را به دنیا می فروخت. اساسا کارکرد راهپیمایی های این چنینی در نظام سیاسی ایران یعنی تبلیغات برای جهان و نشان دادن جشن و پایکوبی یک ملت راضی از نظام جمهوری اسلامی. اما چه اتفاقی افتاد؟ راهپیمایی در چه شرایطی برگزار شد؟ انتظارات از راهپیمایی چه بود و چه نصیب جنبش و حاکمیت شد؟



هشت ماه از انتخابات ایران گذشته است. نزدیک به صد نفر کشته و زخمی در گوشه بهشت زهرا هستند، یا در اوج بیماری و افسردگی به سر می برند. بیش از هزاران نفر، از مردم معمولی گرفته تا فعالان سیاسی زندانی شده اند، پاسپورت ها و سندهای ملکی بیش از هزاران ایرانی در مصادره حاکمیت است. نزدیک به هفتاد روزنامه نگار در زندان هستند. بیش از چهارصد روزنامه نگار و فعال اینترنتی ناگزیر به ترک ایران شده اند. ایران به گوآنتاناموی مردم خودش تبدیل شده است.



ایران یک جنبش زخمی و رنج کشیده را در متن دارد و یک حاکمیت خشونت طلب را در راس.

شب قبل از راهپیمایی به بسیاری از یاران باقیمانده جنبش تلفن زده و تهدید کرده اند که اگر در حوالی راهپیمایی دیده شوند یا خبررسانی اینترنتی کنند، پرونده شان سنگین تر و زخمی سنگین تر بر پیکره جنبش و اعضایش خواهند نشاند. با همین رویکرد روزنامه نگاران قدیمی را هم یک هفته مانده به راهپیمایی بازداشت کرده اند.



با این همه اما جنبش مثل یک بره زخمی، که گرگی در کمین نشسته او را رصد می کرد، خود را برای راهپیمایی آماده کرد. اعضای اصلی جنبش، مردمی در داخل ایران هستند و اعضای یاری رسان این جنبش، ایرانیان همه جای دنیا هستند که همپای آنان میدان اعتراض را ترک نکرده اند. معترضان و اعضای داخلی جنبش همه چیزشان را در برابر خشونت طلبان در قدرت از دست داده اند، عزیزانشان، امینت جانی و روانی شان، اموال و اسنادشان و گاهی امیدشان را نیز.



حاکمیت، با بی رحمی و وحشی گری تمام، صدای هر مخالفی را با اتکا به خشونت و تجاوز و تعرض و تهدید ساکت کرده است( به زعم خویش) و تقریبا بر چنین حاکمیتی آشکار بود که از این جنبش ضعیف شده هیچ باقی نمانده است و پس از این به آسانی می تواند یک راهپیمایی بزرگ را تدارک ببیند که در آن با حمایت نیروهای امنیتی و نظامی و ایجاد رعب و وحشت کامل ، حاشیه امنی بیابد تا بالاخره بعد از هشت ماه یک راهپیمایی همانند راهپیمایی های سالهای گذشته برگزار کند که در آن نه آدمی کشته شود، نه نماد سبزی به مزاحمت بر آید نه مجبور به استفاده از گاز اشک آور شود که در غیر اینصورت می پنداشت رسوای خاص و عام جهان می شود اگر کماکان مردم معمولی یک کشور را همچنان مقاوم و استوار در خیابان های تهران و در برابر یک دولت متقلب ببینند.



کارکرد اصلی راهپیمایی که تبلیغات برای اقتدار نظام بود باز هم توسط همین جنبش زخمی و بی سلاح مخدوش شد. اگر واقع بین باشیم و سطح انتظارات و توقعات خودمان را از جنبشی که هیچ نیروی نظامی و سازماندهی قوی در یک نظام دیکتاتوری در اختیارش نیست بالا نبریم، حاکمیتی که تا دندان مسلح است و به ابزار خشونت هم آراسته، در راهپیمایی بیست و دوم بهمن به یک بره زخمی باخته است. اینها برای دلداری و ایجاد امید نیست.



به همان اندازه که برای جنبش سبز مهم بود تا راهپیمایی بیست و دوم بهمن را برنده باشد به همان اندازه برای حاکمیت هم مهم بود که این راهپیمایی را با دورخیزی که برای اعدام های افراد بی گناه برداشته بود، برنده باشد و اقتدارش را به رخ دنیا بکشد.



به همان اندازه که اعضای معمولی جنبش سبز، شبهای قبل از راهپیمایی بی خوابی کشیدند و در خلوت نا امن خویش برنامه برای حضور تدارک دیدند، طرفداران حاکمیت و دولت نیز در حاشیه امن خود برنامه داشتند، بی خوابی ها کشیدند، سطل آشغال ها عوض کردند، گاردها مستقر کردند تا مبادا دودی از مراسم جشن سی و یکمین سالگرد انقلاب بلند شود و رسوای جهان شان کند.



اما چه شد؟ مجبور شدند دوتن از روحانیون و سردمداران سابق قوه مجریه و مقننه کشور ، خاتمی و کروبی را به باد کتک بگیرند تا بتوانند برای نظام اسلامی خودشان جشن بگیرند. مجبور شدند گاز اشک آور و اسلحه را بار دیگر از غلاف بیرون بکشند و مردم را تنبیه و تحقیر کنند و ناگزیر جشن شان بوی دود و اشک و زخم به خود گرفت
آنها از یک راهپمیایی تبلیغاتی چه نتیجه ای گرفتند وقتی با آن همه تدارکات امنیتی و نظامی ، باز هم ناگزیر شدند پشت دوربین های رسمی و دولتی، دندان های خشم خود را به مردم و معترضان نشان دهند تا دنیا باور کند که خنده ها و کلمات درشت رئیس دولت شان در برابر دوربین ها واقعی است. یعنی در چند قدمی خودشان قادر به کنترل خیابان های کشور نبوده اند اما برای جهان شاخ و شانه می کشیدند و پز تجهیزات هسته ای خود را می دادند.



با نصب هزاران بلندگو در سطح شهر باز هم از صدا و سیمای رسمی شان فریاد مرگ بر دیکتاتور مردم به گوش می رسید.

جنبش از یک راهپیمایی تبلیغاتی چه نتیجه ای گرفت؟ به گمانم توقع فتح صدا و سیما و بیت رهبری وسرنگونی احمدی نژاد در یک راهپمیایی که برگزار کننده آن حاکمیت بوده است و نه جنبش معترضان، یک شوخی است که بعضی ها مطرح می کنند. با مردم بی پناهی که به اندازه کافی در طی هشت ماه گذشته بی رحمی دیده اند، بی رحم نباشیم و حاصل حضور شان را با آیه های یاس خود نادیده نیانگاریم. آنها به اندازه بضاعت خود به نتیجه مطلوب دست یافته اند.



برای من مردمی که شب توسط گرگهای وحشی تهدید می شوند و روز به بیابان ناامن مراسم حکومتی شان پا می گذارند، پیروز هستند. برای من که تقریبا تمامی همکاران و دوستان صمیمی ام را یا در اوین حبس کرده اند و یا در ایران محبوس و ممنوع الخروج ، همین یک پیروزی بزرگ است که به ثانیه نرسیده خبر وحشی گری حاکمیت که لباس اسلامیت از تن روحانیون اش می کند تا سالگرد انقلاب اسلامی اش را جشن بگیرد به گوش دنیا می رسد. برای من همین که تک تک روزنامه نگاران را تهدید و حبس می کنند اما قادر نیستند خبرها را زندانی کنند، این بزرگترین پیروزی است. با خودمان بی رحم نباشیم .



مردم ایران بعد از هشت ماه در یک راهپیمایی حقیقی نا امید نبودند و بعد از هشت ماه به خیابان آمده اند کاش برخی از کاربران دنیای مجازی هم با امید همین مردم همراه شوند و تخم ناامیدی در مزرعه سبز و پر امید یک جنبش نپاشند. ما با دست های خالی بردیم و آنها با دست های پر باختند وقتی باز هم در داخل شاخ و شانه کشیدند و برای خارج لبخندهای مصنوعی حواله کردند تا بگویند هیچ خشونتی در مراسم سالگرد انقلاب اسلامی ایران وجود نداشت در حالی که دنیا دروغ آقایان را از زبان مردم معمولی شهر گزارش داده است

عضویت در خبر نامه های سبز

در لیست زیر می توانید آدرش اشتراک خبرنامه های سبزنامه را مشاهده کنید و با فرستادن ایمیل به آدرس اشتراک، عضو آنها شوید.

همچنین لطفا دوستان و آشنایان خود را در ایران تشویق کنید که با فرستادن ایمیل به help@saznameh.com لیست کامل خبرنامه های سبزنامه را دریافت کرده و عضو آنها شوند.



22 بهمن از سه زاویه

بیست و دوم بهمن سبز با همه آرزوها و ایده ها به پایان رسید. نتیجه – که از قبل بیش از حد شیرین شده بود – به آن شیرینی نبود که انتظار داشتیم. در این روز بر طبق طرحی عمل شد که در شبکه های اجتماعی پیشنهاد شد و مورد تایید اکثریت قرار گرفت، اما امروز مشخص شد که کارآمد نیست. پس اکنون باید تاکتیک های دیگری مطرح شود و عقل جمعی سبزها با توجه به این تجربه – و توجه بیشتر به نظر مخالفان این طرح – به تصمیم گیری بپردازد. این روش دموکراتیکی است که سبزها برای اداره جامعه مد نظر دارند؛ همان چیزی که دولت فعلی از پذیرش آن طفره میرود، چون بر خلاف سبزها، حاضر به پذیرش مسئولیت عملکرد خود نیست.



یکی از معانی دموکراسی، حاکمیت خرد جمعی با تکیه بر رای اکثریت است. خرد جمعی همواره امکان خطای خود می پذیرد و راه تصحیح را گشوده میداند و به همین دلیل آزادی بیان اقلیت را به رسمیت میشناسد. اگر عقل خطاپذیر بشری را نفی کنیم، باید به ریسمان هایی از جنس "ولایت مطلقه امر" متوسل شویم تا بتوانیم از شر پذیرش مسئولیت خطاهای خود خلاص شویم و رها از مسئولیت، هر سخن و کردار خود را به نام خدا یا ملت توجیه و تحمیل کنیم. اکنون با این مقدمه قصد تحلیل و ارزیابی کنش سیاسی جنبش سبز در 22 بهمن را داریم.









همه کسانی که دولت را برنده 22 بهمن میدانند، خائن یا نفوذی نیستند. اما مسلما شکست جنبش سبز را از شکست ژاپن در جنگ جهانی سنگین تر نمیدانند. اگر کودتاچیان را پیروز بدانیم، باید به دو نکته توجه کنیم:

نکته اول این که نقاط ضعف خود را بشناسیم و به دنبال ترمیم آن باشیم. اکثر ما (از جمله انقلاب سبز) از ایده اسب تروا حمایت کردیم، اما باید صادقانه اعتراف کنیم که هدف مان مشخص و دقیق نبود. میخواستیم سخنرانی را بر هم بزنیم یا میخواستیم خواسته های خود را بیان کنیم؟



جنبش سبز باید بداند که هدفش ساکت کردن مخالف است یا بیان آزادنه عقاید (حتی عقایدی از جنس ساندیس). روش مان هم چندان واضح نبود. برخی بر سکوت تاکید داشتند و برخی دیگر مدام بر "یکسره کردن کار" تاکید می کردند. اکثریت بر میدان آزادی تمرکز کرده بودند، اما برخی دیگر از "فتح" اوین و صدا و سیما سخن میگفتند. در این میان کروبی هم مسیر خاص خود را معرفی کرد. شاید تکرار روز قدس و پیشگیری از تلفات باعث شد که اکثریت تاکتیک اسب تروا را بپذیرند و هویت خود را موقتا کتمان کنند، به همین دلیل به پیام موسوی، یعنی "حفظ هویت متمایز" توجه نشد. در 22 بهمن آموختیم که هرگز نباید هویت خود را کتمان کنیم و به تقیه رو بیاوریم. اما این کار در شرایط فعلی هزینه هایی دارد و باید این هزینه ها را بپذیریم. کودتاچیان بعد از روز قدس تصمیم گرفتند که آن تجربه را تکرار نکنند و تمام هزینه های آن را پذیرفتند. علاوه براین آموختیم که با نوید "یکسره کردن کار" و "فتح" انتظارات خود را بالا نبریم (چهارشنبه سوری یک آزمون مناسب برای سنجش این تجربه آموزی ماست).



نکته دوم: در عالم سیاست، هیچ پدیده ای فرصت محض یا تهدید محض نیست. ضرب المثل انگلیسی میگوید: اگر خطری شما را نابود نکرد، میتواند شما را قدرتمند تر کند. به فرض شکست جنبش سبز، نباید مسئولیتهای طرف "پیروز" فراموش شود. این وظیفه سیاسیون آگاه است که ادعای کودتاچیان را به صورت تاکتیکی تایید کنند و با لحنی سیاسی آزادی زندانیان سیاسی را از آنان بخواهند. اکنون مصلحان مدعی قانون و نامه نگارانی مانند علی مطهری و احمد توکلی، باید خیال شان آسوده باشد و باید توانایی خود در نظارت بر دولت و مهار متخلفان را اثبات کنند. آنها اکنون برای مدارا با قاضی متخلف، معاون اول جاعل مدرک و دوستان اسرائیل هیچ بهانه ای ندارند و باید در برابر کتک خوردن رئیس جمهور و رئیس مجلس سابق کشور موضع بگیرند! اگر نظام و رهبر آن پس از یک تظاهرات 5 میلیونی، و رفع تهدید سرنگونی، نتوانند حقوق روزنامه های منتقد را تضمین کنند، پس باید دانست که هرگز به چنین کاری تن نمیدهند. ما پیروزی جناح حاکم را تایید میکنیم و از آنها میخواهیم که خود نیز پیروزی خود را تایید کنند و حقوق طرف بازنده را به رسمیت بشناسند، در غیر این صورت از یک دیکتاتوری نظامی به یک دیکتاتوری اکثریتی رسیده اند!
1. زاویه اول: پیروزی کودتاچیان



فارغ از سخنان دلگرم کننده، باید اذعان کرد که حضور سبزها با توجه به حجم تهدیدات و فشارهای روانی، رسانه ای و امنیتی، چشمگیر بود. به تعبیر یکی از فعالان، سبزها در 22 بهمن کم نبودند، بلکه گم بودند. در مقابل، باند حاکم با اردوکشی فراگیر خود اثبات کرد که پایتخت را از دست داده است و تا عمق دهات و روستاهای دورافتاده عقب نشینی کرده است! این در حالی است که فشار و اختناق بیش از این ممکن نیست و چنین فشاری قابل تداوم نیست. در فاصله عاشورا تا 22 بهمن همه فعالان، حتی فعالان هنری و بستگان آنها بازداشت شدند. تمام رسانه های مستقل تحت فیلترینگ و پارازیت بودند. همچنین دو نفر اعدام شدند و تعدادی به حبس محکوم شدند، اما سبزها باز هم در میدان حضور یافتند. علاوه بر این شهرستانها (به علت عدم اتخاذ تاکتیک اسب تروا!) شاهد حضور گسترده تر سبزها بود. این بار علاوه بر اصفهان و شیراز، شهرستان کوچک شهرکرد هم شاهد حضور اعتراضی سبزها بود و از سایر شهرستانها (مثل شاهرود) اخبار تایید نشده ای به گوش میرسد. بنا براین سبزها توانستند با موفقیت از "تنگه وحشت" کودتاچیان عبور کنند؛ آنهایی که در میدان آزادی بودند، عمق ترس کودتاچیان را در شمار زیاد لشکر مزدوران اعزامی از مناطق دوردست، لمس کردند. سبزها در برابر خشن ترین رفتار حاکمیت احساس زبونی و ناتوانی نکردند و با جمعیتی کثیر (و البته تاکتیک و اجرای مورد انتقاد) با کمترین تلفات و بدون کشته (تا این لحظه)، حضور و صدای خود را در رسانه های معتبر جهان منعکس کردند و یک بار دیگر موجب محکومیت کودتاچیان در مجامع حقوق بشری شدند. 22 بهمن امسال پر هزینه ترین و خفت بار ترین 22 بهمن برای باند حاکم بود.





انقلاب 57 با تظاهراتی مسالمت آمیز در حمایت از قانون اساسی مشروطه آغاز شد. پس از آن حکومت وقت دچار اشتباهات پی در پی شد و در کمتر از 2 سال سرنگون شد. شاید ما در 22 بهمن اشتباه کرده باشیم؛ با یک اشتباه دنیا به آخر نمیرسد، اما تکرار یک اشتباه، مهلک است و دولت کودتا و حامیان آن، 8 ماه است که یک اشتباه را – هر بار در مقیاسی وسیع تر – تکرار میکنند! بهترین سرنوشت جنبش سبز این است که به یک طرح برد/برد برای ملت ایران برسد و پیروزی خود را چیزی بداند که کسی در آن شکست نخورد. اگر به بازی مرگ و زندگی فکر کنیم، یک شکست مساوی مرگ خواهد بود و پیروزی، جز با کشتن حاصل نمیشود. بحث بر سر معامله با کودتاچیان نیست؛ دنیا میداند که رفتار آنان نفرت انگیز است، چرا که برای سرکوب اکثریت، در پشت اقلیت سنگر گرفته اند (سپر انسانی). اما اگر از رقیب متنفر باشیم نمیتوانیم در مورد وی درست فکر کنیم و بر وی غلبه کنیم، بنا براین نمیخواهیم برای پیروزی خود این سپر را "بشکنیم". مهم تر از آن، کسی که فقط به پیروزی فکر میکند، فرصت زندگی کردن را از دست میدهد و سبزها در 22 بهمن نشان دادند که زندگی را بر پیروزی به هر قیمت ترجیح میدهند. در این روز اکثر نیروهای مغز شویی شده از نزدیک دیدند که سبزها (بر خلاف القائات کودتاچیان که همه کار میکنند تا سبزها را اغتشاشگر و محارب جلوه دهند) خواهان آرامش و همزیستی هستند و نمیخواهند روزی یا دیانت آنان را بربایند. در این روز کسی کشته نشد، برای فتح مکانی لشکر کشی نشد، اما در عین حال باند حاکم قدرت جنبش سبز و نفوذ رهبران آن را به خوبی لمس کرد. اکنون آنها که ادعای خدایی دارند، به نیکی میدانند که دست کم بخشی از سرنوشت کشور، قطعا در دست سبزها و منتخبان شان است. در این روز سبزها از نزدیک دیدند که این کشور چقدر به نیروی سازنده آنها نیاز دارد، آنها دیدند که شمار قابل توجهی از هموطنان شان به خاطر چند وعده غذا و چند هزار تومان پول، یا از سر اجبار، چشم بر ندا و سهراب و ترانه می بندند.



از یاد نبریم که "سهراب کشی" نه فقط رسم دولت کودتا، که تقدیر دیرین این مرز و بوم است. غلبه بر این تقدیر شوم، صبر و همتی بلند میطلبد. نطفه سهراب سبز ایران زمین، هشت ماه پیش منعقد شده است و در آستانه بهار، تازه متولد خواهد شد/
3. زاویه سوم: عبور از گفتمان برد / باخت؛ پیروزی زندگی

(متاسفانه منبع دقیق این مقاله رو که با میل توسط یکی از دوستان به من رسید رو نمیدونم که ازین بابت عذر خواهی میکنم)

خسته و بی اعتماد

دیگه خسته شدم از دست این سرویس های وبلاگ وطنی /یا میفروشنت یا جلو تر از برادران بزرگترشون مسدودت میکنن تا زحمت فیلترینگ رو از دوششون بردارن/ امروز دیگه طاقتم تموم شد جمع کردم اومدم اینجا.!
نیست در شهر نگاری که دل از ما ببرد/// بختم ار یار شود رختم از اینجا ببرد